معنی فیلمی از رضا میر کریمی
حل جدول
کودک و سرباز، خیلی دور خیلی نزدیک، یه حبه قند، زیر نور ماه، به همین سادگی
رضا کریمی
کارگردان سریال مرده متحرک
کارگردان سریال فاکتور هشت
کارگردان فیلم انعکاس
کارگردان فیلم آدمکش
فیلمی از رضا کریمی
تگرگ و آفتاب
آدمکش، انعکاس
زیر آواز باران
انعکاس
آدمکش
لغت نامه دهخدا
کریمی. [ک َ] (حامص) کریم بودن. حالت و عمل کریم:
دگر گفت کز ما چه نیکوتر است
که بر دانش بخردان افسر است
چنین داد پاسخ که آهستگی
کریمی و رادی و شایستگی.
فردوسی.
بچشمش همان خاک و هم سیم و زر
کریمی بدو یافته زیب و فر.
فردوسی.
اندرین گیتی بفضل و رادی او را یار نیست
جز کریمی و عطا بخشیدن او را کار نیست.
فرخی.
می گیر و عطابخش و نکو گوی و نکو خواه
این است کریمی و طریق ادب این است.
منوچهری.
آنکه زی اهل خرد دوستی عترت او
با کریمی نسبش تا بقیامت اثرست.
ناصرخسرو.
میر
میر. (اِخ) تیره ای از طایفه ٔ ایهاوند هفت لنگ. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).
میر. [م َ / م ِ] (از اتباع و مهمل خیر) از اتباع است برای خیر (خیر میر) مانند بسیاری از واژه ها که اتباع هموزن خود با تبدیل حرف نخست به میم دارند چون: کتاب متاب. غلط ملط، باج ماج: فرمود که معامله ٔ معاملان با خزانه، بهر آن است تا خیر و میری یابند. (تاریخ جهانگشای جوینی).
میر. [م َ] (ع اِ) طعام. خواربار. میره.
فرهنگ عمید
امیر
* میر شب: [قدیمی] شبگرد، عسس،
معادل ابجد
1709